.
.
.
اینکه نمیتونی به کسی اون منتها درجه دردت رو بگی خیلی چیز بدیه. به همه نصفه نیمه ی چیزی میگی. مثل ی استخری که هیچ وقت خالی خالی نشده و تهش تمیز نشده. اون ته دیگش میمونه باهات، میشه تلخی گاه به گاه کلامت. میشه گوشهگیری، میشه غریبی در میان جمع، میشه پناه به ظرف شستن.
شما نبودی، ما هفت آسمان گشتیم و برگشتیم. کسی به انتظار ما نبود. هفت آسمان هم جا نداشت. ما کولی شدیم. عوضش داستان زیاد داریم. شما ی آتشی بیافروز، من قصه همه جاهایی که از بیکسی و بیوطنی رفتم رو برات میگم.
درباره این سایت